آغاز کلام
تجربهی آزمايشگاهي تئاتر لالش بركرانه دریای مدیترانه
به عنوان سومین ایستگاه تجربه گري در جزیره کرِت یونان
این اجرا (آغاز کلام / طرح پژوهشي2005 /2006)كه تجربه اي بود از آزمايشگاه تئاتر شَمال و نیگار، تابستان امسال در سومین ایستگاه تجربه گري جشنواره بین المللی تئاتر آلترناتيو سیفرۆس، برمبنای یکی از شیوههای کهن تئاتر یونانی که به تئاتر سنگ معروف است، در جزیرهی کرت یونان به انجام رسید.
دليل اهميت و خاص بودن اين تجربه آزمايشگاه تئاترلالِش دراین صحنهی وسیع و خالی اين بود كه برخلاف دیگر تجارب این جشنواره، خلاقیت و اصالت آن در عدم بهره گيري از ابزارتکنولوژيك نمود پيدا كرد. در اين اجرا تنها از چند منبع نور ساده استفاده شدکه آن نيز از آغاز تا پايان نمايش بي هیچ بازی دادنی بکار گرفته شد و حال و هوایی طبیعی به اجرا بخشيد. دليل دیگر آمادگی کامل بازیگران به لحاظ صدا و بدن بود که عامل همهی تغییرات و سرچشمه همهی روابط و رویدادها محسوب مي شد.
جز اینها رویدادها و عناصر طبيعي به شكلي برجسته به وجهي اکسیونیستي بدل شده بود و به عنوان یک تمهيد قوی اجرايي به كار گرفته مي شد. اينگونه طبیعت و فضا صرفاً نه به فرايند اجرا در محلی باز و همگانی و یا پسزمينه و اتمسفري صرف در خدمت اجرا، بلکه به بخش مهمی از اجرا تبدیل شده بود.
این تجربه را نیگارحسیب قرهداغی و شَمال عُمر(امين) به اتفاق سان سان ياپ به انجام رساندندكه عضو سنگاپوری و چینی الاصل گروه است و در تجربههای آزمايشگاه تئاتر لالِش در اتریش، مصر و تونس همکاری داشته است.
نیگارحسیب به این نکته اشاره مي كند: ( برای اینکه این تجربه صرفاً به يك طرح هنری در فضایی باز تبدیل نشود، بخشی از آن کنشهای صوتی را بکار بردیم که در اثناي يكي شدن صدا و وجه تجسمي بدن، براي لحظاتي سکوت به شیوهای غیرمعمول و به گونه اي تکنیکی در لا به لاي آن قرار می گرفت، به طوري که تأثیري همسنگ دیدن، رويداد بدني و ارتباط صحنه اي داشته باشد. به همین دلیل در مدت سکوت ما، ریتم امواج دریا که به تناوب یکبار آرام و دیگر بار دیوانهآسا در این فضای نیمهگود با ما در مي آميخت، به فردیتی زنده و رویدادی فراهم در تجربهی ما مبدل شد.)
شَمال نيزاین نکته را مطرح مي كند: (در اینجا از یک سو تماشاگراني كه به حالتی نیم دایره برروی پلکانهای فراوان و پشت سرهم نشسته بودند و از دو سوی دیگر تپههای عظیم سنگی و درختان انجیر و رستنی های معطرما را محصور كرده بودند. صحنهی ما، مستقیما به سوی دریا امتداد يافته بود و بر امواج و صخرههای کنارهی دریای مدیترانه ناظر بود. دراین محل پروژهی خود را به عنوان گامي دیگر در راه تجربه اندوزی به انجام رساندیم. تجربهی بسیار مشکل و پر دردسری بود. توانایی خاص و بیش از معمولي نیازداشت. با همه وجود خسته شدیم. لیکن خستگي و سنگیني لذت بخشي بود. برای من دردنیای تئاتر هیچ دستاوردي بالاتر از لذت تمرین روزانهی مداوم وکامل صدا و بدن نیست. زیرا که به تو توانایی می بخشد و در تو آمادگی کاملی برای روزهای آینده فراهم می آورد. البته مقصود من از آینده از یک جهت همهی آن زمانهای پیاپی است که تو در آن روزانه توان تکنیکی خود را جستجو و آنرا عمیق تر می نمایی، سطح تحمل و توانایی خود را بالاتر می بری، برروی توانایی های خود کار مداوم انجام می دهی و محدوده ي صدا، بدن و تحملت را وسعت می دهی. از جهت دیگرآینده همان دقایقی است که تو در آن پیوندی مفید، مداوم و کارا با كساني برقرار می سازی که تماشاگرناميده مي شوند و من از آنها به مراقبان تیزبین یاد می کنم.)
طرح آزمايشگاه تئاترلالِش مورد توجه تماشاگران و شرکت کنندگان جشنواره قرار گرفت و به دنبال این موفقيت بلافاصله آزمايشگاه تئاتر لالش به چند جشنواره بین المللی جهانی تئاتر در لهستان، کوزوو، شمال یونان و سویس دعوت شد. اولین آنها جشنواره بین المللی تئاتر و سینما به نام سکِن آپ بود که در ماه یازدهم امسال در کوزوو برگزار شد.
در اینجا لازم می دانم به این مسئله اشاره کنم که نگار و شَمال در این شيوه کار در دل طبیعت تجارب جهانی چشمگير و برجستهای دارند. از آن جمله مي توان به پروژه کوهستان گرتهارد اشاره كردکه یکی از قلههای بلند رشتهکوه آلپ در سویس است. در این پروژه كه در سال1999و با همراهي آزمايشگاه تئاتر پارات والترفاف سویس و گروهی بین المللی به انجام رسيد، آزمايشگاه تئاتر لالش به كمك صدا و بدن تعاملي اکسیونیستي را با اشيائي چون "آرد، آب، سنگ و گِل" به انجام رساند. این کار نيز با شرکت تعداد زيادي از هنرمندان و متفکران عرصه ي تئاتر و انسان شناسي از كشورهاي فرانسه، ایتالیا، یونان، سویس، آلمان و اتریش به اجرا درآمد.
تجربهی "رقص آفتاب" نيز در سال 2002 در جنوب اتریش و در منطقه طبيعي حفاظت شده اي به اجرا درآمد. این تجربه یک سال طول کشید و شامل چهارکنش جداگانه مي شد كه در چهار فصل سال (بهار، تابستان، پاییز، زمستان) در همان جاها، در میان کشتزار گندم، رود، برف و جنگل به اجرا درآمدند.
تحلیل این دو تجربهی شَمال و نیگار در دل طبیعت مي تواند منبعی پربار برای تئاتر کردی باشد. امید آنکه چنین كاري نیز در آینده به انجام رسد.
آزمايشگاه تئاتر لالِش
آزمايشگاه لالش به مثابه اتفاقی مهم در فرايند تجربه گري در شهر وین پایتخت اتریش توانسته است از راه متد خلاق خود نگاه و توجه دقیق تئاتر جهانی امروز را معطوف خود کند. طرح "آواز به مثابه خاستگاه" که محور کار آزمايشگاه لالِش و مشخصهی ابداعی هردو هنرمند کرد، نگارحسیب قرهداغی و شهمال عمر است، ارزش فراوانی در جشنواره های جهانی، دانشگاهها و در میان متفکرین و هنرمندان تئاتر و تماشاگران بین المللی کسب کرده است.
تجربهی تئاتر لالش کاربری دیگری از دینامیک صدا است که از طریق آن ارزشهای انسانی و فرهنگی برجسته می گردند. همچنين به تصویر کشیدن و به چشم آوردن صدا در صحنه است که همهی اصالتهای بنیادی نمایش در صدا و حرکت انسانها را درآنجا گرد می آورد و به هیچکدام از مشخصه های آشنای تئاتر چون متن، درام، نور، لباس و دکور وابسته نیست. دیگر اینکه نیگار و شَمال نسبت به یک مشخصهی مهم متعهدند که آن هم فردیت بازیگران است:( که همهی تغییرات، ارتباطات و تاثیرات فقط در آنها و به وسیلهی آنها خلق می شوند و همهی تغییرات و پیوندهای روحی، حسی و فکری فقط ازآنها می جوشد.)
نیگار و شَمال به این هم توجه دارند که (طرح تحقيقي و خلق خصوصیتهای مشخص و جداگانه، در تمام مدت کار و تمرین بیش از هر چیز محتاج تحمل و بردباري در راه رسيدن به هدف است. به همین خاطر است که هیچ کار تجربی در تئائر بدون تحقیق و جستجوی مداوم و طولانی به نتيجه نمي رسد و بدون توجه به متد و پراکتیک انجام شدني نيست.
فرايند خلاقیت و تجربه درآزمايشگاه تئاتر لالِش بر دو اصل استوار است: اصل باز و اصل بسته. بسته يعني فرايندي آزمايشگاهی و كاري مداوم، روزانه و بدون وقفه محسوب مي شود. باز يعني پیوندی زنده و پویا با انسان و جهان دارد.
در اینجا نیز نیگار و شمال به این نکته اشاره دارند که ( ابداع کار آزمايشگاهی و پروژهی تجربی کاری فردی است و همیشه در طول تاریخ فرد دستاوردهای مهم را كسب كرده است. در عین حال جمعی از مردم نیز در آن سهیمند که مشاهدات را پراکتیزه کرده و دستاوردها را نیز به چالش مي كشند.
در آینده نیز به تفصیل دربارهی سفر آزمايشگاه تئاتر لالش به کوزوو بحث می کنيم. در آنجا طرح تحقيقي-اجرايي سال 2007/2006 با عنوان"بدون سایه" و كارگاه آموزشي سه روزه اي برای کار برروی صدا و بدن ، همچنین جلسات، سمینارها و تبادل متدهاي مربوط به تئاتر و اجراهاي ريتوال مبتني بر فرضيه های قوم نگاری و انسان شناسی توسط گروه لالش به انجام رسيد.
در ضمن بهزودی خوانندگان را از یک پروژهی مهم جایگزین آزمايشگاه تئاتر لالش با خبر می سازيم که پروژهی روستاي نیده هوف نام دارد. این برنامه از اکتبر2006 تا اکتبر 2008 ادامه خواهد داشت كه در آن آزمايشگاه تئاتر لالش با بیست و شش نفر از ساکنان روستایی در اتریش کار می کنند. به همین منظور شمال و نگار كارآزمايشگاهي خود را به این روستا منتقل کرده و همزمان نیز در آزمايشگاه شهر وین به کار مداوم مي پردازند.
برگردان از زبان كردي:
مفيده مظهر